صفت ارادهاراده، صفت ترجیحدهنده یکی از دو طرف فعل و ترک، همراه با علم و شعور است. ۱ - معنااراده، مصدر باب افعال، بهمعنای خواستن و به چیزی میل و رغبت کردن [۱]
القاموسالمحیط، ج۱، ص۴۱۵ «رود».
و از مادّه «رَوْد» به معنای طلب و رفت و آمد در جستوجوی چیزی [۲]
اقربالموارد، ج۲، ص۴۵۵ «رود».
[۳]
شمسالعلوم، ج۴، ص۲۶-۸۱.
[۴]
المنجد، ص۲۸۶ «راد».
است.۲ - اراده در فلسفه و کلاماراده در فلسفه و کلام بهصورتهای گوناگونی تعریف شده است؛ مانند حالتی که پس از تصوّر منافع و مصالح، برای فاعل حاصل میشود؛ [۵]
گوهر مراد، ص۲۵۰.
صفتی که صاحبش را به یکی از دو طرف مقدور سوق میدهد؛ [۶]
شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
صفتی که به واسطه آن، از دو طرفِ ممکن، یک طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده میشود؛ [۷]
المیزان، ج۱، ص۱۰۶.
علمی که سبب صدور فعل میشود بدون آنکه این صدور، از روی کراهت و جبر باشد؛ [۸]
درةالتاج، ص۵۶۹.
صفتی که اقتضای صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام میکند که در حق تعالی، عبارت از علم عنایی یعنی علم به نظام احسن است و در انسان ، غیر از علم بهشمار میرود؛ داعی [۱۰]
انوارالملکوت، ص۱۳۷-۱۳۸.
(علم به مصلحت موجود در فعل)؛ [۱۱]
مفتاحالباب، ص۱۱۷.
اعتقاد منفعت ؛ میلی که در پی اعتقاد منفعت حاصل میشود؛ شوق مؤکّدی که به دنبال ادراک امر ملائم پدید میآید، چه ادراک یقینی باشد و چه ظنّی یا تخیّلی؛ [۱۲]
شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۸.
شوق به برطرف کردن نقصی که شخص در وجود خود میبیند. [۱۳]
تهافت التهافت، ص۴۲.
قصدی که به دنبال جزمِ حاصل از ادراک تصوّری و تصدیقی پدید میآید؛ [۱۴]
شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
عزم راسخی که پس از مقدّمات فعل، یعنی تصوّر و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید میآید. [۱۵]
شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
برخی نیز اراده را معنایی منافی با کراهت و اضطرار دانستهاند. [۱۶]
المصطلحات الکلامیه، ص۱۵.
۳ - معنای جامعدر معنایی جامع میتوان اراده را حالت یا صفتی دانست که پس از تصوّر منفعت یا مصلحت در فاعل حاصل، و موجب ترجیح یکی از دو طرف میشود؛ بنابراین، برخی از تعاریف پیشین نادرست است و برخی نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلکه از لوازم آن شمرده میشوند. اراده در انسان، از کیفیّات نفسانیّه (امور وجدانی مانند لذّت و درد )، و شناختن آن برای انسانها آسان است؛ ولی علم به ماهیّت آن و نیز تعریف دقیق آن مشکل است. [۱۷]
اسفار، ج۶، ص۳۳۵-۳۳۶.
۴ - اراده در عرفاندر عرفان ، اراده یکی از منازل سلوک دانسته شده است، و برخی آن را نخستین درجه از سلوک عارفان دانسته و گفتهاند: در چنگ زدن به دستگیره محکم (الهی) رغبتی است که باعث میشود باطن شخص برای اتّصال حقیقی به عالم قدس بهسوی آن حرکت کند. این رغبت در پی تصدیق جازم (خواه از راه یقین برهانی بهدست آید یا اعتقاد ایمانی) حاصلمیشود. [۱۸]
الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۷۸.
برخی دیگر در تبیین آن گفتهاند: نفس را از خواستههایش منع کردن و او را به اوامر حق و رضا به قضای او متوجّه ساختن یا ترک کردن عادت، و ترکِ فرورفتن در شهوات و غفلت از حق و توجّه به امور دنیایی [۱۹]
الطبقات الصوفیه، ص۴۷۵.
یا انگیزههای حقیقت را از روی میل و رغبت اجابتکردن [۲۰]
شرح منازل السائرین، ص۶۶.
یا دل را به طلب حق متوجّه ساختن [۲۱]
مصطلحات التصوف، ص۴۷.
یا مبدأ محبّت یا پارهای از آتش محبّت که در دل میافتد و شخص را به اجابت انگیزههای حقیقت سوق میدهد. [۲۲]
مصطلحات التصوف، ص۷۶۹۶.
اسناد اراده به موجوداتی مانند دیوار که دارای شعور نیستند، مجاز است؛ البتّه در این خصوص باید به این نکته توجّه داشت که نگاه ما به موجودات، دو گونه است:گاهی با دید واقعی و حقیقی به اصل حقیقت وجود بدون در نظر گرفتن مراتب آن نظر میکنیم. در این صورت، تمام موجودات، حتّی جمادات بهاندازه بهرهای که از وجود دارند، دارای علم و شعور و ارادهاند و اسناد اراده به آنها حقیقی است؛ ولی گاهی با دید ظاهری به مقایسه بین مراتب وجود میپردازیم. با این دید، موجودات به دو بخش با شعور و فاقد شعور تقسیم میشوند و اسناد اراده به قسم اوّل، حقیقت، و به قسم دوم، مجاز خواهد بود؛ بنابراین، اراده مانند وجود، مشترک معنوی است که حقیقت آن واحد، ولی دارای مراتب است. [۲۶]
اسفار، ج۶، ص۳۳۵-۳۳۶.
[۲۷]
الدرر الفوائد، ج۲، ص۷۹.
اراده گاهی به خداوند اسناد داده میشود که وجود آن در او به نحو ایجاب و فعلیّت است (مرید) و گاهی نیز به غیرخدا اسناد داده میشود. اراده در موجوداتی مانند انسان بهگونه امکان و استعداد است. [۲۸]
اسفار، ج۶، ص۳۳۶.
[۲۹]
شرحالمنظومه، ج۳، ص۶۴۸.
اراده انسان چون در طول اراده تکوینی خدا قرار دارد، همیشه مقهور آن است. (جبر و اختیار)موضوع این مقاله، اراده غیر خداوند است که در قرآن ۹۰ بار بهکار رفته و ضمن آن، به موارد گوناگون اراده انسانها مانند اراده خوبیها، اراده بدیها، اراده دنیا ، اراده آخرت ، اراده پاداش گرفتن، اراده برتری یافتن، اراده وجه اللّه، اراده عزّت ، یا اراده اموری که توانایی انجام آنها را ندارند، اشاره، و نیز بیان شده که اراده شیطان ، گمراه کردن انسانها و ایجاد دشمنی بین آنها است. ۵ - تفاوت اراده با دیگر عناوین مشابهاراده با عناوین مشابهی نظیر اختیار ، مشیّت و قصد فرق دارد و این تفاوت چنین تبیین میشود: ۵.۱ - تفاوت با اختیاراراده با اختیار ترادف ندارد؛ زیرا اوّلاً از آن جا که اختیار از خیر مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده میشود، تعلّق میگیرد و تعلّق اراده به آنچه شرّ است یا شرّ دیده میشود نیز ممکن است. ثانیاً در حالت اجبار و اکراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقّق نمییابد؛ ولی اراده در این دو حال نیز حاصل میشود. [۳۰]
الفروق اللغویه، ص۲۸.
این دو فرق به استعمال واژههای اراده و اختیار مربوط است.۵.۲ - تفاوت با مشیّتاراده و مشیّت گاهی مترادف به نظر میآیند؛ ولی باهم تفاوت نیز دارند؛ زیرا مشیّت، صرفاً خواستن چیزی است؛ ولی اراده، به سمت آن چیز رفتن و اقدام کردن است و روشن است که گاهی چیزی خواسته میشود؛ ولی اراده بر انجام آن تعلّق نمیگیرد؛ ازاینرو میتوان گفت:مشیّت، مرتبه ضعیف اراده است که با فعل فاصله دارد و اراده، مرتبه قوی مشیّت و متّصل به فعل است. [۳۲]
الفروق اللغویه، ص۳۵، ش ۱۳۸.
در نگاه دیگر، اراده از تعیّنات مشیّت و متأخّر از آن است؛ [۳۳]
شرح فصوص الحکم، ص۸۱۶-۸۱۷.
زیرا مشیّت، مربوط به مرتبه علم، و اراده، مربوط به مرتبه خارج است.۵.۳ - تفاوت با قصداراده با قصد نیز مغایر است؛ زیرا قصد فقط به فعل خود قصدکننده تعلّق میگیرد؛ ولی اراده، هم به فعل ارادهکننده و هم به فعل غیرش متعلّق میشود. [۳۴]
الفروق اللغویه، ص۴۲۹.
افزون بر این، در معنای قصد، نوعی میانهروی نیز مورد نظر است. [۳۵]
نثر طوبی، ج۲، ص۳۰۱.
اراده با عناوین دیگری مانند قدرت ، شهوت و میل، تمنّی و رضا ، محبّت و شوق که ممکن است با اراده یکی دانسته شوند نیز تفاوت دارد؛ زیرا قدرت صاحبش را به دو طرف فعل و ترک متمکّن میسازد؛ ولی اراده یکی از دو طرف را ترجیح میدهد. گاهی اراده هست و شهوت نیست؛ مانند خوردن دارویی تلخ که برای انسان مفید است، و گاهی شهوت هست و اراده نیست؛ مانند اینکه انسان از خوردن غذای لذیذی که برای وی مضر است، امتناع میورزد. [۳۶]
اسفار، ج۴، ص۱۱۳.
[۳۷]
کشافاصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۶.
[۳۸]
الفروق اللغویه، ص۳۴.
اراده بنا به نظر برخی محقّقان فقط به مقدوری که زمان آن نیز گذشته نباشد، تعلّق میگیرد؛ ولی تمنّی به امر مقدور و غیر مقدور و نیز به امر گذشته و آینده تعلّق میگیرد. [۳۹]
کشاف اصطلاحاتالفنون، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۲.
[۴۰]
الفروقاللغویه، ص۱۴۲.
اراده مربوط به آینده و رضا مربوط به گذشته یا حال است. [۴۱]
الفروق اللغویه، ص۳۴.
محبّت اگر بهمعنای شهوت نباشد، مزیّتی دارد که در اراده نیست؛ زیرا وقتی گفته میشود: «اُحبّه»، یعنی هیچ نوع بدی را برای او نمیخواهم؛ ولی وقتی گفته میشود: «ارید له الخیر»، به این معنا نیست که هیچگونه بدی را برای او نمیخواهم. [۴۲]
الفروق اللغویه، ص۴۸۴.
اراده، میلی اختیاری، ولی شوق، میلی طبیعی است؛ افزون بر اینکه گاهی شوق هست و اراده نیست و گاهی اراده هست و شوق نیست. [۴۳]
اسفار، ج۴، ص۱۱۳.
۶ - فهرست منابعالاشارات و التنبيهات؛ اقربالموارد فى فصح العربية و الشوارد؛ انوارالملكوت فى شرح الياقوت؛ تهافتالتهافت؛ الحكمة المتعاليه فى الاسفار العقلية الاربعه؛ درة التاج؛ دررالفوائد؛ شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الكبير؛ شرح فصوص الحكم؛ شرح المصطلحات الكلاميه؛ شرح منازل السائرين؛ شرح منظومه، سبزوارى؛ شرح المنظومة السبزوارى؛ شمسالعلوم و دواء كلام العرب من الكلام؛ الطبقات الصوفيّه؛ القاموس المحيط؛ گوهر مراد؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ معجمالفروق اللغويه؛ مفتاحالباب؛ المنجد فىاللغه؛ موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامى؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ نثر طوبى. ۷ - پانویس
۸ - منبعدائرةالمعارف قرآن کریم مقاله اراده |